روزانه
سلام گل مامان . درگیر جمع کردن وسایل ها هستم هر چند که تقریباض یه ماهی مونده به اسباب کشی ولی کم کم میشورم و تر و تمیز میکنم و بسته بندی . شما هم کم کم هر چی رو که من بسته بندی میکنم و کم کم باز میکنی و برای مامان کار دوباره میگیری . صبحها که از خواب پامیشی میای بالا سرم میگی مامان ، مامان ، .... ، مامان . اونقدر میگی تا بیدار بشم . سوزنت هم که گیر کنه دیگه واویلا . بعد که چشمهامو باز میکنم و دوباره میبندم با ذوق و شوق فراوون میگی : بیدار شو ، بیدار شو ، ببین صبح شده ، هوا رو نگاه کن روز شده ، بره ناقلا ها بیدار شدن ، پاشو پاشو امروز cd هامو ندیدم . خلاصه اینکه حرف ، حرف خودته و اجازه نمیدی من حتی یک دقیقه بیشتر بخو...