غافلگیر کردن مامانی .
سلام عزیز دلم . اگه بدونی امروز چقدر غافلگیر شدم .
فدات شم من . از چند روز پیش لابه لای کارتهای خوندنی که برات فلش می زنم ، الفبای فارسی و الفبای انگلیسی رو هم شروع کردم . الفبای انگلیسی رو که برات تکرار میکنم با ریتم فلش می زنم .
امروز داشتم تو آشپزخونه کارامو میکردم دیدم داری زمزمه میکنی . اومدم دیدم تو اتاق خواب داری چرخ می زنی و الفبای انگلیسی رو واسه خودت میخونی . با همون ریتم . بمیرم من برای تو . گل من .
غروب عمو رضا و بهار و زن عمو اومده بودند عیادت بابا رامین . ( بابایی امروز چشمهاشو عمل کرده بود . )بعد طبق معمول هر دفعه که عمو رضا ازت می خواد یه شعر براش بخونی امروز هم ازت خواست و تو الفبا انگلیسی رو خوندی و عموت عشق کرد . از قیافه اش معلوم بود . آخه بهار امسال پیش دبستانیه و تازه امسال تونسته الفبای فارسی و انگلیسی رویاد بگیره و تو فسقل خانوم تو دوسال و 1 ماه و 28 روزگیت زدی رو دست دختر عموت . ای ول .
روزی هم که عید دیدنی رفته بودیم خونه عمه فرخ ( دختر عمه مامان حاجی ) برای پسرش سامان از 1 تا 10 هم فارسی و هم انگلیسی شمردی . بعد 12 رنگ رو ازت پرسید به انگلیسی جوابش رو دادی . بعد از بین کلمات متفرقه ای که بلدی ازت پرسید قصاب پی میشه و وقتی تو به انگلیسی جواب دادی به قول معروف فک سامان خورد زمین .
پی نوشت 1 : من و بابا رامین بیشتر از هر کسی از پیشرفتهای تو ناز گلمون عشق میکنیم .
پی نوشت 2 : دست گلم درد نکنه که برات وقت میزارم . ( واااااای چقدر خودمو تحویل گرفتم .)
پی نوشت 3 : من از یادگیری و هوش دردونه خودم احساس غرور میکنم ولی شما عزیز دلم هیچ وقت مغرور نشو .