ما اومدیم .........
سلاااااااااااااااااااااام . سلاااااااااااااااااااااااام .
ما دوباره اومدیییییییییییییییییییییییییییییییم . حضور انورتون عرض کنم که حدوداً دو هفته ای مهمون داشتیم .30 اردیبهشت بود که دایی حمید اینها اومدند خونمون . بیجاره دایی حمید(یعنی دایی مامان ریحانه) ناراحتی قلبی داشت . مرکز قلب امیر آباد براش نوبت گرفتیم البته با پ پ ز .برای 8 تیر نوبت دادند . دایی اینها رفتند و پروانه موند . کلی پری خانم رو بردیم و گردوندیم . به انواع و اقسام فروشگاهها و پاساژها سرکشی کردیم و خلاصه با همدیگه میگشتیم . تو این مدت روژِین جون رو هم برای کلاس ژیمناستیک ثبت نام کرده بودم . فینگیله دختر من کوچک ترین عضو کلاسشون و وقتی مربی داره به بچه ها نرمش میده عسل من تمام تلاشش رو میکنه که اون حرکات رو انجام بده . ایکاش می تونستم فیلمهایی رو که تو کلاس هاش ازش میگیرم اینجا بذارم . 7 تیر هم دوباره دایی حمید و زن دایی و مادرجون و خاله رویا و دایی رضا اومدند و تو این مدت بنده مدام در رفت و آمد به بیمارستان . خوب شد که مادرجون و خاله رویا هم اومده بودند پیشمون . مادرجون مسئول آشپزی و خانه داری و خاله رویا هم مسئول روژین داری . روژین جون هم مسئول شیرین زبونی و ادا و اطوار ریختن . یه شب هم با هم رفتیم پارک ارم . خیلی خوش گذشت . کلاً خوب بود . آخرش هم بعد از آنژیو دایی حمید فهمیدیم که خدا رو شکر درصد گرفتگی رگهای قلب دایی پایین و با دارو و رژیم غذایی حل میشه . هوراااااااااااااااا .
راستی چند روز پیش صبح که از خواب پاشدیم دیدم روی شکم و زیر بغل و دستهای روژین جون دونه زده . رو هر قسمت 3-4 تایی میشد . بلافاصله دکتر مامان ریحانه و دکتر بابا رامین کاشف به عمل اومدند که روژین آبله مرغان گرفته . از همون لجظه هم به همه خبر دادیم که روژین آبله مرغان شده . یه پماد عمه ساجده داد کفت هر وقت پشه کیانا رو میخوره ما این پماد رو براش میمالیم فرداش خوب میشه و جلوی خارش رو میگیره . ما هم برای جلوگیری از خارش روی تمام دونه ها ار این پماد مالیدیم . فرداش دیدم دونه بی دونه . ااااااااااااااااااااااه . پس پشه بود !!!!!!!!!!!!!!!!!!! . آبله مرغان نبود . هههههههههه.