روزانه
سلام گل مامان .
درگیر جمع کردن وسایل ها هستم هر چند که تقریباض یه ماهی مونده به اسباب کشی ولی کم کم میشورم و تر و تمیز میکنم و بسته بندی . شما هم کم کم هر چی رو که من بسته بندی میکنم و کم کم باز میکنی و برای مامان کار دوباره میگیری .
صبحها که از خواب پامیشی میای بالا سرم میگی مامان ، مامان ، .... ، مامان . اونقدر میگی تا بیدار بشم . سوزنت هم که گیر کنه دیگه واویلا . بعد که چشمهامو باز میکنم و دوباره میبندم با ذوق و شوق فراوون میگی : بیدار شو ، بیدار شو ، ببین صبح شده ، هوا رو نگاه کن روز شده ، بره ناقلا ها بیدار شدن ، پاشو پاشو امروز cd هامو ندیدم .
خلاصه اینکه حرف ، حرف خودته و اجازه نمیدی من حتی یک دقیقه بیشتر بخوابم .
چند وقته که هر کاری میکنم بعد از ظهرها نمیخوابی و وقتی به ساعت 7-8 غروزب می رسی دیگه کلافه ای و کوجکترین بهانه ای گیر بیاری جیغ و دادت میره هوا. خیلی هم تحمل کنی میشه ساعت 9 . بعدش می خوابی . بابا رامین گفت نذارم صبح ها تا ساعت 9-5/9 بخوابی و زودتر بیدارت کنم تا ظهرها بخوابی و غروب پرده گوش ما و حنجره خودت رو با جیغ هات پاره نکنی . ولی من تو رو ساعت 8 صبح هم بیدار کردم آش همون آش بود و کاسه همون کاسه .
ولی خدا رو شکر الان دو سه روزیه که خیلی کمتر جیغ میکشی . انگار داری بهتر میشی . یعنی یه جورایی قلق این مورد رو هم پیدا کردم . معمولاً وقتی یه رفتاری ازت سرمیزنه که من رو دچار مشکل میکنه می رم سراغ کتابهای تربیتی که دارم . نوشته بود از سن 2 سالگی تا 5/2 الی 3 سالگی سنیه که به بجه ها میگن 2 ساله های وحشتناک . ولی ما باید بهشون بگیم 2 ساله های فوق العاده . خلاصه مامانی چه 2 ساله وحشتناک چه 2 ساله فوق العاده من یکی که فداتم .