مسافرت ، پوشک زدایی
سلام دختر گلم .
بله بله . می دونم . دیر اومدم . نه نه . به هیچ وجه تنبل نشدم . یه خرده سرمون شلوع بود . به این ترتیب :
برای 14-15 خرداد که تغطیل بود رفتیم لاهیجان . اول و آخر همه مسافرت های ما به لاهیجان ختم میشه . خیلی هم خوبه . خیلی هم کیف میکنیم .دریا رفتیم و با اینکه آب یه خرده سرد بود آب تنی هم کردی و کلی کیف کردی . لونک رفتیم و خیل خوش گذشت . تله کابین و شهر بازی هم رفتیم . کلی هم ازت عکس گرفتم که نمی تونم تو وبلاگت بذارم . چرا ؟ چون حجم عکسها خیلی بالاست و آپلود نمیشه . کانورت هم نمیشه . خلاصه .یه هفته لاهیجان بودیم و تو دربست در اختیار مادرجون و خاله رویا و دایی رضا و اونها هم دربست در اختیار شما .
من هم با اجازه کلی استراحت کردم .
وقتی هم که برگشتیم یه چند روزی طول کشید تا مثلاً خستگیمون دربره و به قول معروف دوباره بیفتیم رو غلتک .
بعدش پروژه پوشک زدایی گل دختر رو شروع کردم . خدا رو شکر خوب پیش میره . آفرین به دختر گلم . به خاطر خوب پیش رفتن این قضیه و فهیم بودن و ناز بودن دختر گلم بابا رامین دیروز رفت و یه دوچرخه گوگولی مگولی سفید خیلی خیلی خوشگل برات خرید . تازه بوق هم داره . تو وقتی سوار میشی قبل از راه افتادن بوق می زنی . بعد که من نگات می کنم که یعنی نزن ، هی میگی مامان یه دونه ، یه دونه .
خلاصه اینکه دقیقاً تو روز مادر شما صاحب یه اسکوتر شدی . و دقیقاً تو روز پدر شما صاحب دوچرخه شدی . بله دیگه مبارکها باشه . من و بابا رامین چی فهمیدیم این وسط بماند ....
دیشب که روز پدر بود ما کلی مهمون داشتیم . چی کار کنم دیگه . به خاطر بابا رامین جون مهمونی دادم . عموها و عمه ها و باباحاجی مامان حاجی بودند . خوش گذشت . مخصوصاً به تو . دیگه با بهار و هستی اونقدر بازی کردین که آخر شب نمی دونی چجوری وا رفته بودی و خوابیده بودی .
راستی گفتم خواب یادم اومد. تو این مدت که ما محو بودیم ظاهزاً نی نی وبلاگ مسابقه خواب فرشته ها رو برگذار کرده بوده که این وسط سر ما بی کلاه موند چون دیر رسیدیم . به قول خودت : اشکال نداره ، اشکال نداره .(با خنده)
میگردم از تو عکسهات ببینم اگه یه عکس مامانی از مدل خوابیدنت شکار کرده باشم برات تو وبلاگت میزارم .
این هم از این .