امان از دست این مهربونی ها.
امان از دست مهربونی هاتون بابا جون از ساعت ۱۲ اومدم به وبلاگ دخترم . دیدم به به . چقدر دوستان لطف داشتن . گفتم خوب اول جواب محبت ها رو بدم و بعد برای گلم حسابی بنویسم . الان ساعت ۲:۲۳ هست و من اندر خم یک کوچه . تا جواب بدم و یه خورده از مطالب دوستامون رو هم بخونم زمان رفت و من برای دخترکم چیزی ننوشتم . روژین جونم ببخشید . فدات بشم . از فردا شب خاطراتت رو ثبت می کنم . دوستت دارم گل مامان .