روزانه
سلام گل خانومم .
دیروز رفتیم و عکسهای شب یلدات رو که داده بودیم برات ظاهر کنند رو گرفتیم . خیلی خوشگل شده . بعدش هم رفتیم دنبال بابا رامین با هم برگشتیم خونه .
ساعت 11 شب تازه یادت افتاده بود که بری تو اتاقت و کتاب بخونی . خیلی وقت بود که ازت فیلم نگرفته بودم . یواشکی دوربین رو برداشتم و.... قربون اون داشتان سرایی هات برم که عکس کتابات رو نگاه میکنی و با خیالبافی های قشنگی که داری برای خودت داستان میسازی .اون کتاب هایی رو که مامان و بابا زیاد برات میخونیم دیگه تقریباً حفظ شدی و موقع ورق زدنشون همون قصه هارو برای خودت میخونی اما اگه کتابی باشه که قصه اش رو بلد نباشی ماشاا.. دیگه خودت میری جای نویسنده . می بوسمت قشنگم .
از امروز کارهای تولدت رو شروع کردم . کلی فکر کردم تا بالاخره تصمیم بگیرم که تولدت رو چطور برگزار کنم . تم تولدت گل و پروانه است . من کلی مقوای رنگی گرفتم وافتادم به جونشون تا ریسه های تولدت رو آماده کنمو همینطور یواش یواش بتونم کارها رو انجام بدم . نمی دونی چقدر برای روز تولدت ذوق دارم . بینهایت دوست دارم دختر عزیزم .