نوروز 90
سلام به خوشبوترین گل زندگی مامان و بابا .
ببخشید که با تاخیر اومدم .
آخرین انفاق خوشایندی که در سال ۸۹ برامون افتاد برنده شدن تو گل نازم در مسابقه بامزه ترین صدای نی نی بود که نی نی وبلاگ برگذار کرده بود .
الهی که همیشه پیروز باشی و شاد .
سال تحویل امسال همگی خواب بودیم . چرا؟ چون ساعت ۵ صبح می خواستیم حرکت کنیم و بریم دامغان .
تا ۴ عید دامغان بودیم . ااااااااااییییییییییییییی . بدک نبود . ولی خداییش به تو یکی که خیلی خوش گذشت . از وقتی که بیدار میشدی در حال دویدن و بازی کردن بودی تا وقتی که بخوابی . حسابی با امیرحسین و علی و بهار کیف کردی .
۵ عید تهران بودیم و دوباره ساعت ۵ صبح روز ۶ عید به طرف لاهیجان حرکت کردیم . امسال اولین سالی بود که ما فقط هفته دوم به لاهیجان رفتیم . سالهای پیش از همون روزهای اول در منزل مادرجون اینها اتراق می کردیم . لاهیجان هم خیلی عالی بود . تو خاله رویا رو داشته باشی دیگه مامان نمی خوای . همچین یه کمی بی معرفت می شی . تو این تعطیلات چون دور و برت شلوغ تر بود و دیگه همه دربست در اختیار خانم خانمها بودند کلی شیرین زبون تر شدی و البته بلاتر .
۱۳ بدر که دیگه واویلا . مادرجون اینها و دایی حمید اینها و دایی حسین اینها و طاها اینها و سپنتا اینها و خلاصه اینکه حدوداْ ۲۶-۲۵ نفری بودیم .
رفتیم املش. بلوردکان . خیلی باصفا و البته خیلی خیلی شلوغ بود . جاده کوهستانی و سرسبزش و طبیعت قشنگش واقعاْ جالب بود . اونجا الاغ سواری هم کردی . کلی هم رقصیدی .
خیلی دلمون می خواست که تا وقتی لاهیجان هستیم به شهربازی هم ببریمت ولی نشد که نشد .
فامیلها و عید دیدنی رفتن خسته مون کرده بود آخرش هم به کلی از فامیلها نرسیدیم و گله های فراوان در پشت سر باقی گذاشتیم .
این هم از این .