روزانه
سلام روژین گلی جونم .
بابا رامین امروز رفته مأموریت . به همین خاطر من و تو امشب تنهاییم مامانی . گفتم چه بهتر که بیام و برای عزیز دلم یه مطلب بذارم . وای مامانی اگه بدونی که چقدر ملوس کنارم خوابیدی . قربون اون صورت ماهت برم من .
یه 3-2 شبی که عادت کردی شبها عروسک بغل میکنی میخوابی .
اون هم چه عروسکی . یه عروسک صورتی هست که مال بچه گیهای عمه هات بوده . بیچاره حسابی از ریخت و قیافه هم افتاده من نمیدونم تو عاشق چیه این عروسک شدی . همه عروسک های خودت رو گذاشتی کنار و چسبیدی به این عروسک . از قدیم گفتن دود از کنده بلند میشه ولی من فکر نمیکردم در مورد عروسک هم صدق کنه .
راستی روژین جونم جمعه افطاری دعوت داری . استاد ژیمناستیکتون تو و همه دوستای کلاستون رو دعوت کرده و تو باشگاه براتون برنامه افطاری گذاشته . فسقلی های خوردنی ورزشکار . مامان ها و بابا ها هم دعوتن. فکر کنم حسابی بهتون خوش بگذره هااااااااااا .