خرید کادوی تولد
امروز با همدیگه رفته بودیم ددر دودور . کادوی تولدت رو برات خریدم و حالا هم قایمش کر دم که روز تولدت بهت بدم . من و بابا رامین کلی فکر کردیم که چی بخریم که واقعاً خوشحال بشی و از اونجایی که تو هر روز عروسک هات رو پوشک می کنی و تازگیها هم اونقدر شیشه شیرت رو روی دهن قورباغه بیچارت میگیری که کلی قیافش رو به گند کشیدی ، تصمیم گرفتیم برات عروسک بی بی بورن بخریم .
فردا تولد کیاناست . کیانای فینگیلی یکساله .
از اونجا که ما و عمه اینها و باباحاجی اینها تو یه ساختمان زندگی می کنیم ، تو و کیانا همبازی های خوبی برای هم هستید .
غروب رفتیم خونه عمه که تو تزئینات تولد کمک کنیم . تو و کیانا کلی با بادکنک ها بازی کردید و کیفیدید .
راستی یه خاطره موچولو :
مامان ریحانه داره کنار گاز برای روژین جونی سیب زمینی سرخ می کنه .
روژین میاد کنار گاز .
روژین : مامان من درست کنم ؟
مامان : نه مامان برو کنار . گاااااااااااااااااااااااااااااز خطرناکه ، می سوزی .
روژین : گاز داغه ؟
مامان : آره مامان . اگه دست بزنی جزغاله میشی .
روژین : اگه دست بزنیم بزغاله میشیم .
مامان :هههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه آره عسل . بزغاله میشیم .