روژین روژین ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

دختر نازمون روژین

شوك

1392/4/9 11:15
نویسنده : مامان روژین
1,116 بازدید
اشتراک گذاری

سلام يه دونه ي من .

جمعه شب ساعت 10 به بعد بود . تازه سريال كلاه پهلوي ميخواست شروع بشه . اومدي گفتي كي مياد بامن بازي كنه . من گفتم مامان جون من فردا از صبح تا شب ميخوام با تو بازي كنم . ولي الان نه . به بابات گفتي پس تو بيا با من بازي كن . بابا گفت من يه ساعت ديگه ميام باهات بازي ميكنم . الان نه . گفتي همين الان همين الان . خلاصه رفتي تو اتاق . هنوز 10 دقيقه نگذشته بود كه اومدي با يه شال صورتي كه هميشه باهاش بازي ميكني . گذاشته بودي رو سرت و اومده بودي كه مامانت رو سورپرايز كني . گفتي مامان ببين ......‍

وااااااااااااااااااي رو‍‍‍ژينم چيكار كردي ... چيكار كردي مامان جون ... با دستام كوبيدم تو صورتم و زدم زير گريه . يه حالي شدم كه اصلاً نمي تونستم خودم رو كنترل كنم .

تمام موهات رو كوتاه كرده بودي .

رفته بودي از تو كمد ديواري كيف آرايشگاه بابات رو پيدا كرده بودي و وسايلش رو ريخته بودي بيرون . بعدش با قيچي اين بلا رو سر خودت كه نه سر من آورده بودي .

ميخواستي خوشحالم كني مامان جون . فكرميكردي داري خودت رو خيلي خوشگل ميكني . فكر ميكردي الان خيلي خوشحال ميشم كه اينطور ميبينمت . اصلاً انتظار ناراحتيم رو نداشتي . ميگفتي مامان ببين خودم رو چطور آرايشگاه كردم . ببين موهام چه خوشگل شده . ولي من گريه ميكردم . هم براي موهاي خوشگلت و هم توي يه لحظه همه چيز از جلوي چشام رد شد . اگه گوشت رو ميبريدي ... اگه زبونم لال وقتي كه چتريهات رو كوتاه كردي نوك قيچي ميخورد به چشمت .... واي روژين واي ... حتي الان كه دارم اينها رو برات مينويسم هم حالم بد شده و اشك تو چشمام جمع شده .

خلاصه اينكه واقعاً يه لحظه سكته كردم . بدتر اينكه نمي توستم جلوي گريه كردنم رو بگيرم . گرفته بودمت تو بغلم و نازت ميكردم . سرت رو كه ناز ميكردم مشت مشت موهات ميومد تو دستم و ميسوختم .بردمت لباسهات رو در آوردم گفتي:

 مامان آخه چرا گريه ميكني . مو كوتاه كردن كه گريه نداره ببين چه خوشگل شدم .

تو هم ديگه بغض كرده بودي . براي اينكه ديگه ناراحت نشي گفتم نه مامان جون گريه نداره راست ميگي موهات خيلي خوشگل شده من هم فردا ميرم پيش خانم آيشگر ميگم موهام رو مثل موهاي تو كوتاه كنه . خلاصه يه دوش گرفتيم و اومديم خوابيديم . من تا ساعت 2-3 بيدار بودم و موهات رو ناز ميكردم . وقتي هم كه موهات اين همه كوتاه ميشه چنان قيافه مظلومي پيدا ميكني كه نگو . چشمهاي نازت درشت تر به نظر مياد و چون چشمهات مشكيه ديگه مخمليه مخملي تو صورتت خودش رو نشون ميده .

خوب فسقلي حالا من با اين موهات كه يه جاش 2 سانته و يه جاش 5 سانت و يه حاش ديگه كامل رفتي تا ته و كوتاه كردي چيكار كنم . ؟؟؟؟؟؟؟؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان ملینا
9 تیر 92 11:30
سلام الهی چقدر دخترتون نازه ،خدا حفظش کنه . خاله جون.من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کردم.به رایتون نیاز دارم اگه از عکسم خوشتون اومد کد 208رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید. ممنون.بهم خبر می دین که رای دادی یا نه؟
خاله پارمیدا
19 تیر 92 11:20
این چندمین تولد توست؟ و چندمین انبساط مجدد کائنات؟ این چندمین بارخلقت است؟ و چندمین انفجار سکوت؟ چندمین لبخند آفرینش؟ خورشید را چندمین بار است که میبینی؟ و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟ و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟ چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟ چندمین دم!؟ چندمین آن!؟ آه که تو چقدر خوشبختی! و جهان چه پرغوغاست که بینهایتمین تولد تو را جشن میگیرد . . . آمد رمضان هست دعا را اثری دارد دل من شور و نوای دگری ما بنده عاصی و گنهكار توییم ای داور بخشنده بما كن نظری پیش ما هم بیاین و اگه دوست داشتین به نینی رای بدین
مادر آتیلا
31 تیر 92 20:12
ای وای..........هر کاری از این بچه ها بر میاد ..............شوکه شدم