دختركم ٤ ساله شد .

8 اسفند 91 . سلام به روي ماه دفتر 4 ساله نازم . تولدت مبارك . الهي كه هميشه شاد و سلامت ببينمت نفسم . امسال روز تولدت شده بود سه شنبه و چون وسط هفته بود ما مهموني خانوادگيمون رو پنج شنبه يعني ١٠ اسفند برگزار كرديم . ٨ اسفند براي اين كه حسابي خوش بگذروني رفتيم بازينو . هستي اينها هم اومده بودند . واقعاً كيف كردي . خدا رو شكر . من و بابايي همه زندگيمون تو ديدن خنده هاي تو خلاصه ميشه عزيزم امسال ديگه حواست بود از خيلي وقت پيش ميگفتي كيك كفشدوزكي ميخوام . ما هم اطاعت أمر كرديم .كيكت خيلي خوشگل بود.با عمه ها و عمو اينها و مامان حاجي و باباحاجي برات تولدت مبارك خونديم . راستي روز تولدت هم از صبح هر كس تماس ميگرفت حتماً بايد باهاش صحبت ميكردي . همش ميگفتي امروز همه به من تبريك ميگن؟ به ترتيب بابا رامين و مامان ، عمو مهدي ،دايي رضا ، خاله شيما ، خاله طناز و سوگند ، خاله رويا ، عمه ساجده ، مادر جون ، زن عمو سميه و بهار ، خاله رها ، هديه ، عمه نجمه و هستي و مامان حاجي بهت زنگ زدند. عزيز دل ديگه خانومي شدي واسه خودت . چند وقت پيش برات يه جفت كفش سفيد گرفتم . گذاشته بودمش رو اوپن و بهش نگاه ميكردم . به بابات گفتم باورت ميشه كه با اين سرعت روژينمون داره بزرگ ميشه ؟! خدا رو شكر ميكنم به خاطر وجودت . اين روزها خيلي زود دارن ميگذرن . انصاف نيست جيگرم ما از الآن دلتنگ اين روزهاييم. دوست دارم و بهترينها رو برات آرزو ميكنم دختر عزيزم.