روزانه
خیلی وقت بود که از بازی کردنت عکس نگرفته بودم عزیزم . قورمه سبزی پای ثابت منو غذاهاته خوشگلم .
بفرمایید دست پخت دخترم حرف نداره .....
91/07/16 هشتمین سالگرد ازدواج مامان ریحانه و بابا رامین . با هزارتا ادا و اطوار راضی شدی که آروم بمونی تا ازت عکس بگیرم .
مامان روژین .... . اسم این عروسکت رو گذاشتی رها کوچولو . کلی بهش شیر دادی و پوشکش رو عوض کردی و خلاصه مامانی هستی برای خودت عزیزم . بی نظیری.
برای ژست مامانونت غش کنم .
موهای روژین کوتاه می شود . جریان از این قراره که دو سه ماهی میشه که می خواستم راضی ات کنم تا موهاتو کوتاه کنم . نشد که نشد . آخه از وقتی به دنیا اومدی تا حالا فقط یه بار بردمت آرایشگاه . خلاصه . کلی موهاتو دوست داشتی و کلی عشوه می ریختی . بخصوص موقع رقصیدن که حتماً باید موهات باز می موند تا تکونش بدی قربونت برم . خلاصه یه روز بعد از ظهر دوباره بهت گفتم روژین میذاری موهاتو کوتاه کنم ؟؟؟ گفتی نه . دخترها باید موی بلند داشته باشن ، فقط چتر هاشو کوتاه کن . گفتم باشه پس بیا بریم جلو آینه تو خانم مشتری شو و من خانوم آرایشگر . گفتی باشه . رفتیم و آینه رو گذاشتیم رو زمین و من یه ملافه پشتت پهن کردم که شروع کنم که گفتی خانوم آرایشگر میشه موهامو کوتاهه کوتاه کنی ؟ من !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!. گفتم کوتاهه کوتاه ؟؟؟؟؟؟ گفتی بله . من هم دیگه شروع کردم و نتیجه اش شد این :
مهر 91 . ارتفاعات املش . خسیل دشت . به قول روژین رفتیم بالای بالای کوهها.
عزیزم .