روژین روژین ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دختر نازمون روژین

بدون عنوان

سلام به رو ماهت عزيزم . ساعت 1:15 صبحه و من تازه اومدم كه از اين روزها برات بنويسم و نمي دونم چطوري بايد 7 صبح بيدار شم و گلم رو براي رفتن به مهد آماده كنم ؟!!!!! و اما اين روزها ...  شهريور خوبي داشتيم . به بركت تعطيلات تابستاني طولاني ايه كه امسال به دليل حضور سران كشورهاي عير متعهد تو تهران به وجود اومده بود ، ما يه 10 روزي رو لاهيجان بوديم . البته ما زودتر رفتيم و بابا جون بعدش اومد . از اونجايي كه مادرجون اينها خونه قديمي رو فروختند و به خونه جديد اومدند و خونه جديد حياط داره به شما كلي خوش گذشت . از جمله اينكه سز ظهر كه آفتاب داغ بود شما تو يه وان نارنجي رنگ كه آبش مي كرديم و ميذاشتيم تو آفتاب تا ابش گرم بشه ، كلي ا...
7 آذر 1391

روزانه

خیلی وقت بود که از بازی کردنت عکس نگرفته بودم عزیزم . قورمه سبزی پای ثابت منو غذاهاته خوشگلم . بفرمایید دست پخت دخترم حرف نداره ..... 91/07/16 هشتمین سالگرد ازدواج مامان ریحانه و بابا رامین . با هزارتا ادا و اطوار راضی شدی که آروم بمونی تا ازت عکس بگیرم . مامان روژین .... . اسم این عروسکت رو گذاشتی رها کوچولو . کلی بهش شیر دادی و پوشکش رو عوض کردی و خلاصه مامانی هستی برای خودت عزیزم . بی نظیری. برای ژست مامانونت غش کنم . موهای روژین کوتاه می شود . جریان از این قراره که دو سه ماهی میشه که می خواستم راضی ات کنم تا موهاتو کوتاه کنم . نشد که نشد . آخه از وقتی به دنیا اومدی تا حالا فقط یه بار بردمت آرایشگاه . خلاصه . کلی...
7 آذر 1391

بدون عنوان

سلام قشنگ ترین گل دنیا . عزیزم امروز سالگرد ازدواج مامان ریحانه و بابا رامین . روژین گلم مامان خیلی خوشبخته که بابای مهربون و روژین دوست داشتنی رو داره . الهی که همیشه شادی و سلامتی تون رو ببینم و خوشبخت باقی بمونم .    ...
16 مهر 1391

نوروز 91

دوباره سلام . ادامه مطالب رو تو این پست برات می نویسم عزیز دل مامان . عید امسال رو طبق معمول رفتیم لاهیجان . سال تحویل هم خونه مادر جون بودیم و همه با هم میگشتیم و عید دیدنی می رفتیم و خوش میگذروندیم . شما امسال هم همرا مامان اودی آرایشگاه و برای عید موهات رو خوشگل کردی و به خانم آرایشگر گفتی که برات بافت بزنه رو موهات . ببین چقدر خوشگلی .   4 عید بود که مدیر بابا رامین ما رو دعوت کرد به ویلای خودشون تو کلاردشت . عمو مهدی اینها هم دعوت بودند . باهمدیگه رفتیم و خیلی خوش گذشت . تو عسل خانم که دلبر تشریف داری و هر جا بری جای خودت رو باز میکنی . اونقدر مدیر مدیره گفتی و شیرین زبونی کردی که همه می خواستند بخ...
26 تير 1391

بدون عنوان

دختر نازم میخوام یه کمی از بزرگ شدن هات برات بنویم . که چقدر استقلال داری . جقدر نه گفتن رو خوب یاد گرفتی و چقدر خوب لجباز شدی . نمی دونی چه جیغ های خوشگلی میکشی و چطور گوش مامان و بابا رو کر میکنی . اینها منفی اش بود و مثبت هاش هم اینه که : دیگه شبها هم به پوشک احتیاج نداری و تا صبح خشک خشک میخوابی. اگه مامان کار داشته باشم مثل قبلاً بهم نمی چسبی و پیش عمه یا مامان حاجی میمونی تا مامان برم و کارهام رو انجام بدم . تو دوچرخه سواری و اسکوتر سواری کلی پیشرفت کردی . با ماشین شارژی ای که هدیه تولد مامان و بابا بهت بود حسابی ویراژ میدی . به مامان تو کارهای خونه کمک میکنی . ( البته اگه خودت دلت بخواد و میلت باشه ).اتاقت رو مرتب ...
26 تير 1391

روزهای بد

بله روژین جون . بعد از اینکه 14 روز کامل رو در گشت و گذار بودیم ، تو راه برگشت به خونمون بابا رامین دوباره تو دید چشمهاش به یه چیزهایی مشکوک شد و خلاصه از روز 15 فرودین دوباره برو بیای ما به مطب دکتر شروع شد و واااااااااااااااااااااااای که چه روزهای بدی بود . بابا جونی پرده شبکه چشم چپش هم پاره شده بود و احتیاج به عمل داشت . اوضاع خیلی حساس بود چون امکان داشت دید چشم بابا با مشکل اساسی روبرو بشه و تمام رندگیمون زیر رو بشه . ته دل مامان حسابی خالی شده بود و تو هر گوشه ای که تنها گیر میاوردم . واسه بابایی گریه میکردم . ولی همیشه امیدوار بودم . روحیه بابا رامین هم حسابی خراب شده بود . یه هفته بعد از عمل رو با کلی استرس رد کردیم و دکتر که خودش...
26 تير 1391

تولد

سلام به روی ماهتون . رکورد بی نظیر عدم حضورم رو قول میدم که کسی نمی تونه بزنه . با یه دنیا خبر اومدم و اول از همه از تولد دختر گلم شروع میکنم که دوبار براش تولد گرفتم . یه بار خانوادگی و یه با هم دوستانه . این کارت دعوت تولد بوده که بعد از کلی در به دری تو اینترنت این ایده رو برداشتم و با کمک خاله رها به این صورت در اومد . از بالا یه تا میخورد و یه طرفش روژین پروانه ای بود و یه طرفش روژین که از خوشحالی پریده تو هوا. این هم تزئینات که دسترنج بنده است .              غذاهایی که آماده کرده بودم :           ...
26 تير 1391

روزانه

سلام به روی ماهت نازدونه . فدات بشم دخترم . حالت خیلی بده . مریض شدی قربونت برم . تب داری و شدید سرفه می کنی . سینه ات چرکی شدی . دیشب با بابا رامین کلی پاشویت کردیم . از صبح باز هم دستمال رو سرت گذاشتم و به زور هم بهت دارو دادم . الان هم دراز کشیدی و داری استراحت میکنی . زودتر خوب شو دختر گلم . 2 روزه که مهد نمی ری و امروز جشن تولد یکی از دوستات رو از دست دادی . بوس از لپهای داغ و گلی یکی یکدونم .   ...
24 بهمن 1390